مدتها بود به دلیل کرونا مسجد نرفته بودم...
امشب که گذرم خورد و به مسجدی پا گذاشتم...
داشتند دعای ابوحمزه رو میخوندند!
منم غرق شدم در ساختار آهنگین عربی و معانی نابش!
تااااا رسید به عبارت " و ما انا یا رب و ما خطري"
بی اختیار لبخند زدم
ناگهان یادم اومد که 2 بار این دعا رو با تو خوانده بودم
و هربار درست قبل از رسیدن به این عبارت... دعا خوندن رو قطع کرده بودم!
و دفعه دوم تو گفتی: باز هم این عبارت رو نخوندی! یا احتمالا گفتی به اینجا که رسید بازم قطع کردی!
عجیب بود که اون عبارت رو به یاد داشتی!
و عجیب که من نیز هنوز این سکانس رو به یاد دارم! :)
هرکجا هستی خدا پشت و پناهت.
دیازپام 10 ، نامه هاي من به آسمان...برچسب : نویسنده : diazpame10o بازدید : 23